• نامه ها
  • به يكى از فرماندهانش
مترجم : سید علی نقی فیض الاسلام

به يكى از فرماندهانش

«838»

(4) (و من كتاب له ( عليه  السلام  )) (إلى بعض أمراء جيشه) فَإِنْ عَادُوا إِلَى ظِلِّ الطَّاعَةِ فَذَاكَ الَّذِي نُحِبُّ وَ إِنْ تَوَافَتِ الْأُمُورُ بِالْقَوْمِ إِلَى الشِّقَاقِ وَ الْعِصْيَانِ فَانْهَدْ بِمَنْ أَطَاعَكَ إِلَى مَنْ عَصَاكَ وَ اسْتَغْنِ بِمَنِ انْقَادَ مَعَكَ عَمَّنْ تَقَاعَسَ عَنْكَ فَإِنَّ الْمُتَكَارِهَ مَغِيبُهُ خَيْرٌ مِنْ مَشْهَدِهِ وَ قُعُودُهُ أَغْنَى مِنْ نُهُوضِهِ .


ص838

 از نامه هاى آن حضرت عليه السَّلام است به بعضى از سرداران لشگر خود (عثمان ابن حنيف انصارىّ كه از جانب امام عليه السَّلام و حكمران بصره بوده، و شمّه اى از سرگذشت او در شرح خطبه يك صد و هفتاد و يكم گذشت، او را بجنگ با دشمن در صورت اطاعت نكردن از اوامر مى فرمايد): 1 پس (از آنكه اصحاب جمل «طلحه و زبير و عائشه و پيروانشان» ببصره رسيده آماده جنگ شدند، عثمان ابن حنيف نامه اى بامام عليه السَّلام براى آگاه نمودن از منظور آنان نوشت، و جمله اى از نامه اى كه حضرت در پاسخ او نوشت اينست:) اگر به سايه اطاعت و فرمانبردارى برگشتند (دست از تباهكارى كشيده خواستار آسايش شدند) آن همان است كه ما دوست مى داريم، و اگر كارها ايشان را به دشمنى و نافرمانى كشاند (آماده جنگ شدند) پس با كمك كسيكه فرمان ترا مى برد برخيز (جنگ كن) با كسيكه فرمانت را نمى برد، و با كسيكه پيرو تو مى باشد بى نياز باش از آنكه از يارى تو خوددارى مى نمايد، 2 زيرا كسي كه بكارى مائل نباشد نبودنش بهتر از بودن و نشستنش سودمندتر از برخاستن است (چون شخص بى ميل بكار كه از روى اجبار اقدام نمايد ممكن است راز خود را آشكار سازد و ديگران از او پيروى نموده از كار باز مانند).